خورشيد هميشه اينجاست
  » خيلي خيلي خيلي جالب

  » نميتوان برگشت و اغاز خوبى داشت اما ميتوان شروع كرد و پايان خوبى داشت
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
تعداد بازديدها:

ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 177
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 178
بازدید ماه : 344
بازدید کل : 37746
تعداد مطالب : 153
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1

طراح قالب

Template By: NazTarin.Com


درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش اوديد من پگاه هستم و ١٧ سالمه خوشحالم كه تو فظاى مجازى با دوستاى خوبى مثل شما آشنا ميشم با نظراتون خوشحالم كنيد منتظر تظراتون هستم
پيوند هاي روزانه
آرشيو مطالب
لينك دوستان

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

» ميگ...ميگ
» با حس عجيبي با حال غريبي "دلم تنگته"
» اًُپراتور قلبم
» ترانه هاي زخمي
» خانه شعري و هنري (راد)
» بغض آسمان
» ردیاب ماشین
» جلوپنجره اریو
» اریو زوتی z300
» جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خورشيد هميشه اينجاست و آدرس the.duchess.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





» خيلي خيلي خيلي جالب

حتمااااااا حتمااا بخونيد خيلي جالبه و ارزش خوندن داره

 

 خانم حميدی برای ديدن پسرش مسعود ، به محل تحصيل او يعنی لندن آمده بود او در آنجا متوجه شد كه پسرش با يك هم اتاقی دختر بنام Vikki ‎ زندگی ميكند. كاری از دست خانم حميدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خيلی خوشگل بود. 

او به رابطه ميان آن دو ظنين شده بود و اين موضوع باعث كنجكاوی بيشتر او می شد. مسعود كه فكر مادرش را خوانده بود گفت: " من ميدانم كه شما چه فكری می كنيد، اما من به شما اطمينان می دهم كه من و Vikki فقط هم اتاقی هستيم‎ . " 

حدود يك هفته بعد‎ ، Vikki پيش مسعود آمد و گفت: " از وقتی كه مادرت از اينجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فكر نمی كنی كه او قندان را برداشته باشد؟ 

خب، من شك دارم ، اما برای اطمينان به او ايميل خواهم زد‎." 

او در ايميل خود نوشت‎ : مادر عزيزم، من نمی گم كه شما قندان را از خانه من برداشتيد، و در ضمن نمی گم كه شما آن را برنداشتيد . اما در هر صورت واقعيت اين است كه قندان از وقتی كه شما به تهران برگشتيد گم شده‎ 

با عشق،مسعود 

روز بعد ، مسعود يك ايميل به اين مضمون از مادرش دريافت نمود‎ : پسر عزيزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! و در ضمن نمی گم كه تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعيت اين است كه اگر او در تختخواب خودش می خوابيد ، حتما تا الان قندان را پيدا كرده بود‎. 
با عشق ، مامان
 biggrin

_________________



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





»  نوع مطلب : <-PostCategory->
»  نوشته شده در یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, توسط Pegah | لينك ثابت |

» عناوين آخرين مطالب ارسالي